سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

القاب و کنیه
کنیه ایشان ابو محمد و معروفترین القابشان: الزکی،‌ الصامت،‌ الهادی، الرفیق، النقی والعسکری است. ابن شهر آشوب در مناقب خود می‌نویسد: امام حسن به همراه پدر و جد گرامیشان (علیهم السلام) جملگی در زمان خویش به ابن الرضا شهرت داشته‌اند.
همچنین از آنجا که امام و پدر ارجمندشان (علیهماالسلام)،‌به حکم حاکم عباسی در شهر سامرا، و در محله «عسکر» سکونت گزیدند، ایشان را عسکری می‌گویند. ( عسکر یعنی, لشکر و سپاه نظامی و چون آن محله پادگان نظامی بود به آن محله عسکر می‌گفتند.) و از این روی امام هادی و امام حسن (علیهماالسلام) به «عسکریین» شهرت یافتند .
پدر و مادر امام حسن عسکری(علیه‌السلام)
پدر ایشان،‌امام علی بن محمد النقی (علیهماالسلام) معروف به امام هادی (علیه‌السلام) می‌باشند که در مکان خود به گوشه‌ای از حیات پر ثمر ایشان پرداختیم.
مادر امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به نامهای سوسن ،‌سلیل و حُدَیِث ذکر شده‌اند.
هنگامی که این بانوی ارجمند به افتخار همسری امام هادی نائل شد‌، امام در وصف او چنین فرمودند: سلیل، مسلول من الافات و العاهات ‌و الارجاس والانجاس؛ سلیل، بیرون کشیده شد از هر آفت و نقص و پلیدی و ناپاکی است.
سپس به او فرمودند: سیهب الله حجته علی خلقه یملاء الارض عدلأ کما ملئت جورا ؛ به زودى خداوند حجت بر خلقش را عطا مى‌کند که سراسر زمین را همان گونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند.
از این روى ایشان را «جدّه» ( جده‌ى امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى‌خواندند.
این بانوى بزرگ چونان ملکه اسلام،‌در مدینه مى‌زیست و زنان بزرگان عرب و مشایخ علماء پیرامون وى جمع شده و از ایشان بهره مى‌بردند.
سوسن، زینبی(سلام الله علیها) دیگر
روایت شده پس از شهادت امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) شخصی به نام « احمد بن ابراهیم» که از شیعیان خالص و مقرب بود، ‌نزد حضرت حکیمه ( خواهر امام هادی(علیه‌السلام)) آمد و در ضمن سؤالاتی پرسید: فرزند امام حسن (علیه‌السلام) کجاست؟
حکیمه فرمود: او پنهان است.
احمد گفت: الی من تفزع الشیعه؛ بنابراین شیعیان به چه کسی پناهنده شوند و مراجعه کنند؟
حکیمه فرمود: به جدّه، مادر امام حسن عسکرى(علیه‌السلام) (یعنی سوسن).
آن فرد از روی تعجّب گفت:‌چگونه از کسی پیروی کنم که به زنی وصیت کرده است؟
حکیمه فرمود: همچون پیروى از امام حسین که در ظاهر به خواهرش زینب وصیّت کرد. از این رو آنچه از علوم و اخبار از آنِ امام سجاد(علیه‌السلام) بود به زینب نسبت داده مى‌شد تا با مخفى نمودن امام سجاد(علیه‌السلام) جان امام حفظ شود.
شما قومى هستید که با روایات سر و کار دارید. آیا به شما روایت نشده که ارث نهمین فرزند امام حسین (علیه‌السلام) ( حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشریف) در حال حیاتش تقسیم مى‌گردد ؟ (یعنى:آیا به شرایط سخت این عصر توجّه نمىکنی که جعفر کذّاب ادعاى امامت بعد از امام حسن(علیه‌السلام) می‌کند و مىگوید: امام حسن(علیه‌السلام) پسر ندارد و وارث او من هستم، وارث او را تصاحب مى‌نماید و طاغوتیان از او طرفدارى مى‌کنند. در چنین شرایطى همچون شرایط امام حسین(علیه‌السلام) و امام سجاد(علیه‌السلام) چاره‌ای جز وصیّت به یک بانوی استوار و شایسته نیست.)
شیخ صدوق پس از نقل این مطلب می‌گوید: این ماجرا بیانگر نهایت عظمت مقام و کمال حضرت سوسن(علیها سلام) است که بین امام مهدی و مردم واسطه شده و شایستگی حمل اسرار امامت و وصایت را (همچون زینب کبری(علیها سلام)) یافته است.
اوضاع سیاسی اجتماعی به هنگام میلاد
امام در حالی پای به عرصه گیتی نهاد که عباسیان زمام امور حکومتی را در اختیار داشته‌ و امپراتوری بزرگ اسلام را، با الهام گیری از خونریزیها و بلندپروازیهای هارون به پیش می‌راندند. سفاکان عباسی ـ که خود را خلیفه پیامبرو عموزاده‌های امامان مظلوم می‌دانستند ـ در ایجاد رعب و سختگیری بر ائمه (علیهم‌السلام) از هیچ ظلمی کوتاهی نمی‌کردند، به شکلی که امامان هم عصر با ایشان، بیشتر دوران امامت خویش را در سیاه چالهای کینه عباسی سپری می‌کردند. جلادان عباسی، در زمان حیات امام حسن عسکری (علیه‌السلام) فشار ظلم و عصیانگری را به سر حد خود رسانده و امام را پیش از امامت، بارها به زندان افکندند.
امام حسن(علیه‌السلام) همیار باوفای پدر
امام حسن(علیه‌السلام) در سن دو یا چهار سالگی، به همراه پدر، از مدینه به تبعیدگاه سامرا،‌هجرت نمود و تا آخر عمر در همان جا زیست. حضرت،‌حدود بیست سال هم دوش پدر، برای رسیدن به اهداف و آرمانهای مقدس وی تلاش نمودند. ایشان بازوی پرتوان و غمخواری دلسوز برای پدر در موضع گیریها علیه طاغوتها بودند و در پاسخگویی به سؤالات و رونق دادن فقه جعفری و ارتباط با شیعیان و ارشاد ایشان سهم به سزایی ایفا می‌کردند.
نجات امام از چاه
امام هادی(علیه‌السلام) در کنار چاهی مشغول به نماز بودند. امام حسن(علیه‌السلام) به درون چاه افتادند. خانمها صدا به شیون بلند کردند. پس از پایان نماز، امام به ایشان فرمودند: باکی نیست. آنها مشاهده کردند آب از قعر زمین بالا آمد تا به سر حد چاه رسید. امام حسن(علیه‌السلام) بالای آب آمده و با آب بازی می‌کردند. به این ترتیب امام از چاه نجات یافتند .
خوف شدید از خدا در کودکی
روزی بهلول، امام حسن عسکری(علیه‌السلام) را که در آن هنگام کودک بود در کنار کودکانی که مشغول بازی بودند،‌در حال گریه و حزن دید. بهلول پنداشت که گریه‌ی امام به خاطر نداشتن وسایل بازی کوکانه می‌باشد. نزدیک آمد و به حضرت عرض کرد: « برای تو آن وسایل را که با آن بازی کنی فراهم می‌کنم.» امام حسن(علیه‌السلام) فرمودند:‌ یا قلیل العقل ما للَّعب خُلقنا؛ ای کم عقل،‌ما برای بازی آفریده نشده‌ایم.
بهلول: پس برای چه آفریده شده‌ایم؟
امام حسن(علیه‌السلام) :‌برای علم و عبادت.
بهلول:‌به چه دلیلی برای علم و عبادت آفریده شده‌ایم؟
امام حسن(علیه‌السلام) : خداوند در قرآن می‌فرماید:
افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون ؛‌ آیا می‌پندارید که شمارا بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگشت نمی‌کنید.
بهلول: از شما تقاضا می‌کنم مرا موعظه و نصیحت کنید.
امام حسن(علیه‌السلام) با حال ملکوتی مخصوصی با خواندن اشعاری او را مواعظه نمودند. در این هنگام حالش منقلب شد و بیهوش شدند. وقتی بهوش آمدند، بهلول عرض کرد: « با اینکه تو کودک هستی و گناهی بر عهده‌ی تو نیست، ‌چرا اینگونه از خود بیخود شدی؟»
امام حسن(علیه‌السلام): ای بهلول! این سخن را نگو،‌من مادرم را دیدم با هیزمهای بزرگ آتش روشن می‌کرد، ولی همانها را با روشن کردن هیزمهای کوچک، آغاز نمود. من ترس آن دارم که از هیزمهای کوچک اهل دوزخ شوم!
بهلول: پسر جان! تو را شخصی حکیم و آگاه می‌بینم،‌مرا به طور مختصر موعظه کن. امام حسن(علیه‌السلام) این اشعار عبرت انگیز را به عنوان موعظه خواند:
اری الدنیـا تجـهز باِنـطِلاق مُشَـمِّرهً عـلی قـدم و سـاق
فلا الدّنیا بـبـاقِـَیـه لِـحَــی ولا حیُّ علی الدنـیـا بـبـاق
کأن الموت و الحَدثان فیهـا الی نفس الَفتی فَرَساً سُبـاق
فیـا مغرور بالدّنـیـا رُوَیـداً و منها خُذ لنفسک بالـوثاق؛
« دنیا را می‌نگرم که آمادهی گذشتن و رفتن است و دامن را بالا زده و با شتاب حرکت می‌کند. نه دنیا برای زنده، پایدار است و نه زنده برای دنیا باقی است.
گویی مرگ و حوادث ناگوار در دنیا همچون اسب سبقت گیرنده به سوی (گرفتن) جان جوان می‌دودند.
پس ای مغرور و دلباخته دنیا! آرام گیر و از دنیا برای آخرتت توشه‌ی استواری برگیر .»

 







تاریخ : سه شنبه 88/12/4 | 9:7 صبح | نویسنده : رضا | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.